دلم گرفته از ندیدنت.....

هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی؟

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

کاش قلب منم مث گنبدت طلا بشه!

مست و حیران و رها.....

گنبدت زرد و طلا

قلب ما کنده زجا


مهر رویت چه لطیف

دست تو بر سر ما


ناز و نازش کنی ام

کودکم ای ابتا


این همه لطف و کرم 

گرمی و عشق و صفا


آن همه رافت و نور

برده این دل به فنا


این دلم خشک و کویر

آرزو گشته مرا


که به رویم بزنی

یک تبسم ز رضا


یک نفس سر بکشم

در همان صحن وسرا،


جرعه ی ناب شراب

مست و حیران  و رها...


پرپر از آتش آن

نظر سبز شما


دل بی تاب و توان

ز نفس های صبا،


ز کفش رفته عنان

زار و بی چاره به جا،


سیل اشکش برسد

ضجه و مویه و نا...


محو محوت شده ام

بی خود از خود صنما !


کرده دیوانه مرا

پیچش موی رضا (ع)


شود آیا که  شوم

من غزالت پدرا؟


دل دیوانه دهم

یکسره دست شما


ای همه هستی ما

نظری کن به مَنا


قلب مقلوب مرا

منقلب کن به دعا !




موافقین ۱ مخالفین ۰

(عاشق شدی بخوان....)

اشارت های یار.....

   مهرت عجیب روی دل من نشسته است

یادت چه خوب جان و تنم را گرفته است


ای یوسف زمان من ای یار فاطمه!

آقا بگو که راز دلت با که زمزمه؟


آقا رخت چقدر اشارت نموده است

آقا دلم چقدر جهالت نموده است


من غافل و ندان و پر از معصیت دلم

تو عالم و رحیم و عطوف و پر از کرم


یک لحظه گر به یاد تو ذکری بگفته ام

چندین برابرش به دعایت شکفته ام


چون یک نسیم صبح بهاری که می وزد

یا نه ،شبیه رود زلالی که می خزد،


لطفت به سوی خلق شود راهی و روان

پس مثل یک کویر ،همه مردم جهان


روشن شوند و تازه شوند از عنایتت

باران از آسمان برسد با اشارتت


همچون مسیح ،زنده کنی جان مرده را

همچون بهار ، تازه کنی روح خفته را


گویی که دست صاف و سپیدی از آسمان

رحمت،سبد سبد بفشاند بر این جهان



ای ماه خلقت و همه هستی این جهان

آیاچنان شوم که  ببینم ز تو نشان؟


قلبم بدون یاد رخ تو تپیده است

یاد پریدن از دل من پر کشیده است


قلبم به بند نفس شده زخمی و اسیر

جانم به غرق رفته و پایم به میخ و گیر


آقا بیا و دست فرو رفته ام بگیر!

یعنی غلام مجرم خود در بغل بگیر!

موافقین ۱ مخالفین ۰